فان پاتوق
پاتوقی برای همه با هر سلیقه ای ...
| ||
|
گفتگوی جدید و خواندنی با نیوشا ضیغمی
به سراغ نیوشا ضیغمی بازیگر موفق سینمای ایران می رویم تا اولین مصاحبه سال را با او داشته باشیم,همراه با تصویر ارسالی نیوشا ضیغمی.
در سال ۸۹ با آدونیس وارد عرصه تجارت شدید ، کمی در این رابطه توضیح دهید. نیوشا ضیغمی:تاسیس آدونیس ایده ی بود که سال ها پیش در سر داشتم ولی فعالیت بازیگری چنین فرصتی را به من نمی داد تا اینکه با مشارکت دوستان توانستیم این مرکز را تاسیس کنیم.من زیاد به عنوان تجارت به این موضوع نگاه نمی کنم و حرف شما کاملا برای من غلط هستش.نمی گم درآمد آن چنانی دارد ولی خوب عده ای در این مرکز مشغول به کار شدند و این مسئله برای من خیلی اهمیت دارد. شاید آدونیس باعث کناره گیری شما از بازیگری شودنظرتان در این مورد چیست؟ نیوشا ضیغمی:نه اصلا هم اینطور نیست,همانطور که اطلاع دارید فیلم های جدیدی را در نوبت اکران دارم و همینطور در حال بازی در یک فیلم سینمایی جدید هستم.نمی خواهم آدونیس به فعالیتم در عرصه بازیگری لطمه وارد کند و اصلا قصد ندارم بازیگری را کنار بگذارم. سال گذشته زیاد در حاشیه نبودید,فکر می کنید امسال هم همینطور باشد؟ نیوشا ضیغمی:رسانه ها خیلی خوب حاشیه درست می کنند و سال گذشته به خاطر تاسیس آدونیس چقدر حاشیه سازی درست کردند و شما می گویید زیاد در حاشیه نبودم.امیدوارم امسال کاری به بازیگران نداشته باشند(باخنده). با تشکر از شما,امیدواریم سال خوبی را پیش رو داشته باشید. نیوشا ضیغمی:ممنون,شما هم همینطور. [ دو شنبه 1 اسفند 1390
] [ 12:50 ] [ احسان اشرفی ] گفتگو با سیامک انصاری بازیگر سریال قهوه تلخ
کمتر کسی فکرش را میکرد که سیامک انصاری بتواند به تنهایی بار سخت جذابیت مجموعه «قهوه تلخ» را به دوش بکشد تا مهران مدیری خودش را برساند.
همین ۲۰ قسمت ابتدایی که انصاری بدون مدیری یک تنه قصه را پیش برد باورش سخت بود تا تماشاگر «قهوه تلخ» را با خودش همراه کند، اما او این کار را کرد و نشان داد بالفطره بازیگر جذابی است… مجله تهران ۳۶۰ از گروه مجلات همشهری، در شماره نوروزی خود گفتوگویی با او انجام داده که در ادامه میخوانید. در دهه ۶۰ چت کردن سه ماه طول میکشید در دهه ۶۰ وقتی من در مقطع دبیرستان بودم، یک چیزهایی آمد به اسم «آیوایاس» که یادم نمیآید مخفف چه چیزی بود. اینها یک کوپنهایی بود که خیلی هم سخت به ایران میآمد. باید کوپنها را خریداری و فرمی را پر میکردی که من دوست دارم با یک آدمی با این مشخصات در یک جای دنیا دوست بشوم. فرم را پر میکردی و کوپن را با فرم میفرستادی و آنها این کار را برایت انجام میدادند. باید دو یا سه ماه منتظر میماندی تا نامه فلان آدم از ژاپن یا سوئد به تو برسد. عین همین شبکههای اجتماعی که الان هست. اما امروز تو با یک «اینتر» و در یک ثانیه آن کار را انجام میدهی. این غیرقابل مقایسه است. خیلی فرق است بین این و چت کردن.
بار اولی که آتاری دیدم هاج و واج ماندم سال ۶۱ سال اول نظری بودم. اولین باری بود که طرح کاد را در دبیرستانها اجرا میکردند. شما هفتهای یک روز میرفتی در یک واحد صنفی کار میکردی تا کار عملی یاد بگیری. من رفتم پیش پدر یکی از دوستانم که مهندس الکترونیک بود. یک جایی در میدان فاطمی داشتند کارهای بزرگ میکردند. مثلا اسکوربورد ورزشگاه آزادی اینجوری نبود که؛ لامپ میخورد آن تو. میرفتیم داخلش گرما بیداد میکرد و عرق میکردیم و مهندسها با عرق گیر و شلوارک کار میکردند! یکی از کسانی که آنجا کار میکرد یک روز هیجان زده گفت: «بیا برویم پیش یکی از بچهها. یک چیزی از آمریکا آورده و میفروشد.» آن زمان به لحاظ تکنولوژی دوره تیویگیم بود.
دو تا خط بودند که توپ بین شان رد و بدل میشد. یک چیزی عوضیای بود! آقا ما رفتیم و دیدیم که یک دستگاه مشکی را زدهاند به تلویزیون و یک هواپیما از پایین تیر پرتاب میکند. هاج و واج مانده بودیم که این چیست. سئوال کردیم. جواب داد: «آتاریه دیگه. مگه نمیبینی؟»
«سفر به چزابه» و اولین تجربه بازیگری من خیلی دنبال بازیگری نبودم. البته نه اینکه علاقه نداشته باشم، اما اینکه فکر کنم یک روز مثل حالا همه زندگیم بازیگری باشد، اصلا. من کار خودم را داشتم و در رشته تبلیغات مشغول بودم که یک روز بابک برزویه با من تماس گرفت و گفت بیا سر صحنه «سفر به چزابه». اولین نقش زندگیم را در این فیلم بازی کرد. قبل از آن من اصلا دوربین سینما را ندیده بودم. یک روز نشستم و با خودم فکر کردم شرایط خیلی جدی شده. حقیقتش بازیگری برای من آن قدر جدی نبود که بخواهم در نقش جاسوس و معتاد و غیره انجام وظیفه کنم. اصلا با روحیه من سازگار نبود. من به جد دنبال کمدی مورد علاقه خودم بودم.
قرار بود بروم خارج، اما مهران مدیری نگذاشت قبل از «پاورچین» کارهایم را کرده بودم که از ایران بروم. برادرم تازه فوت کرده بود و من اصلا شرایط روحی مناسبی نداشتم. شال و کلاه کرده بودم بروم، اما جواد رضویان با من تماس گرفت و گفت یک کاری دارد انجام میشود، پاشو بیا. باور نمیکنید؛ من همین پشت در خیابان بوسنی هرزگوین پشت لوکیشن دو ساعت تمام راه میرفتم تا خود را قانع کنم بیام داخل. آن قدر راه رفتم تا بالاخره گفتم بروم این کار را هم انجام بدهم و بعد بروم خارج. مهران مدیری گفت همین حالا پاشو برو جلوی دوربین. من گفتم میروم هفته دیگر میآیم. گفت همین حالا… و من ۷۲ ساعت بعد از لوکیشن بیرون آمدم، در حالی که از «پاورچین» شده بودم.
راز موفقیت «قهوه تلخ» ایرانی بودنش است در کنار «قهوه تلخ» کارهایی به بازار آمد که جدی بودند، اما ظاهرا موفق نشدند. علت این مسئله برمیگردد به زیرساختهای فرهنگی ما. خنده در ملل مختلف ریشههای فرهنگی دارد و به همین دلیل کار کمدی کردن به آداب و رسوم برمیگردد و نمونه خارجی هم ندارد. شما همین حالا سریال «دوستان» (Friends) را بدون سانسور و با بهترین دوبله برای ایرانیان پخش کنید، هیچ کس خوشش نمیآید. نکته این است که کارهایی در ژانر جنایی، اکشن و … مابه ازای خارجی خیلی خوب دارند، اما کار کمدی، مال خود ماست. در واقع ما در کاری مثل «قهوه تلخ» نخواستیم ادای «دوستان» را در بیاوریم اما گرفتاری آدمهایی که جدی میسازند این است که مثلا در سریال مشابه خارجی آنجا ماشین را بهتر چپ میکنند.
[ دو شنبه 1 اسفند 1390
] [ 12:48 ] [ احسان اشرفی ] گفتگو با محسن یگانه در خصوص آلبوم جدیدش در سال 1390
در سالی که تعداد کنسرت های پاپ و آلبوم های منتشر شده در بازار موسیقی ، پیشرفت قابل توجهی را در مقایسه با همه سال های بعد از انقلاب به خود دید ، «رگ خواب» با صدای محسن یگانه منتشر شد و با استقبال زیاد مخاطبانش مواجه شد. مجله زندگی ایده آل در شماره نوروزی خود گفت و گویی با این خواننده پاپ انجام داده که بخش هایی از آن را می خوانید.
همه نیمه خالی لیوان را می بینند آلبوم «رگ خواب» ایراد زیاد داشت ولی در مقابل نکات مثبت آلبوم ، حرفی برای گفتن نداشت ، هر چقدر تو کار خوب ارائه بدهی ، نگاه ها و توجهات به ایرادهای هر چند کوچک ، بیشتر می شود یعنی آن قسمت خالی لیوان بیشتر دیده می شود ولی شاید بزرگترین ایراد آلبوم من ، صدا و آن حس خواندن من بود که به خاطر حساسیت و وسواس زیاد دیگری چیزی از آن باقی نمانده بود ، به هر حال وقتی یک کار را ۱۰ بار می خوانی ، دیگر آن حس و حال اول را نخواهد داشت. ۷ سال پیش تصوری از وضعیت امروزم نداشتم زیاد اهل آرزو کردن نبودم و الان هم نیستم ولی همیشه من وقتی که می خواهم یک کاری را شروع کنم ، بدترین حالت آن را می بینم ، در مورد ۷ سال پیش ماجرا از این قرار بود که من در حال درس خواندن بودم و دوست داشتم در درسم موفق شوم و در کنار درس موسیقی ای را که شروع کرده ام را ادامه بدهم و به جایی برسانم ، قرار نبود از اول سوپر استار بشوم ولی یکسری تخیلات در ذهنم داشتم که آرزو نبود و فقط تخیل بود ، خودم را روی استیج تصور می کردم و جالب اینجا بود که هرگز و هیچ وقت تصور درست و نزدیکی از آن لحظه نداشتم ، نمی توانستم تصویر آن اتفاق را در ذهنم بسازم. دیگر کینه ای نیستم کلا این روزها خیلی به فکر سلامت خودم نیستم ، خیلی مضحک است که خودم آن را عنوان می کنم ، می دانم اینطور است و خودم زیاد به آن اهمیت نمی دهم ، بیش از حد خیلی چیزها را در خودم می ریزم ولی به مرور کینه ای بودنم در حال از بین رفتن است ، خوشحالم بابت این ماجرا تا ته خط می روم موسیقی را زمانی کنار می گذارم که از خودم راضی باشم ، در راهی که شروع کرده ام و به عشق موسیقی بهترین دوران زندگی ام را از دست داده ام ، دوست دارم تا ته خط بروم و تجربه کنم و به قولی منفجر کنم ، تا جایی که زورم می رسد و توانش را دارم ، من فکر می کنم زورم زیاد است و اهل حرف زدن هم نیستم ، دوست دارم بهترین بودن مطلق را تجربه کنم ، جوری که کسی جرات نکند سمتم بیاید و به مقایسه کارها بپردازد ، روح من فقط در آن نقطه است که آرام می گیرد. [ دو شنبه 1 اسفند 1390
] [ 12:47 ] [ احسان اشرفی ] بازیگر 81 ساله هالیوود درگذشت
«بن گازارا»، بازیگر كهنهكار هالیوود در سن 81 سالگی درگذشت.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این بازیگر دورهی كلاسیك سینمای هالیوود به علت همكاری با فیلمسازانی چون «جان كازاوتیس» كه با فیلمهای مستقلاش در هنر سینما بسیار پیشرو بود، به شهرت رسید. «بن گازارا» به علت ابتلا به سرطان لوزالمعده در بیمارستانی واقع در نیویورك با دنیای سینما وداع كرد. به گزارش نیویورك تایمز، «گازارا» همواره در فیلمهایی با ریسك بسیار بالا ایفای نقش میكرد كه از جملهی آنها میتوان به «شب افتتاح» اشاره كرد كه در سال 1977 ساخته شد. «گازارا» كه از چهرههای شاخص سینمای هالیوود به شمار میآمد، با حدود 50 سال تجربه و كار حرفهای در دنیای سینما با كارگردانان زیادی از جمله «جان كازاوتس»، «پیتر بوگدانوویچ» و «لارس فون تریر» همكاری داشت. او در دهها فیلم از جمله «آناتومی یك قتل» محصول سال 1959، «آنها همگی میخندند» محصول 1981و «شادی» محصول 1998ایفای نقش كرد. [ دو شنبه 1 اسفند 1390
] [ 12:46 ] [ احسان اشرفی ] زندگینامه فردریش ویلهلم نیچه
فردریش ویلهلم نیچه (F.W.Nietzsche) (زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ میلادی - درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰ میلادی). فیلسوف بزرگ و مشهور آلمانی که از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای سئوالات بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزشها و اخلاق، بودهاست.
نوشتههای وی نوع سبک تازه در زبان آلمانی محسوب میشد.نوشتههایی در نهایت ژرفی و ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گوییها مینامید. در ۱۵ اکتبر سال ۱۸۴۴ در روکن واقع در لایپزیک پروس به دنیا آمد. به دلیل مقارنت این روز با روز تولد فردریش ویلهلم چهارم که پادشاه وقت پروس بود، پدرش نام فرزند خود را فردریش ویلهلم گذاشت. پدر فردریش از کشیشان لوتری بود و اجداد مادری او نیز همگی کشیش بودند. فریدریش نیچه اولین ثمره ازدواج آنها بود. آنها دو فرزند دیگر نیز به دنیا میآورند: الیزابت و ژوزف. وقتی نیچه پنج سال داشت، پدرش بر اثر فلج مغزی درگذشت و او به همراه مادر، خواهر، مادربزرگ و دو عمه اش زندگی کرد. این محیط زنانه و دیندارانه بعدها تأثیر عمیقی بر نیچه گذاشت. وی از چهار سالگی شروع به خواندن و نوشتن و در ۱۲ سالگی شروع به سرودن شعر کرد. نیچه در همان محل تولد به تحصیل پرداخت. پس ازعید پاک ۱۸۶۵ تحصیل در رشته الهیات را (در نتیجه از دست دادن ایمانش به مسیحیت) رها میکند. نیچه در یکی از آثارش با عنوان «آنارشیست» مینویسد: «در حقیقت تنها یک مسیحی واقعی وجود داشتهاست که او نیز بر بالای صلیب کشته شد.». در ۱۷ اوت ۶۵، بن را ترک گفته رهسپار لایپزیگ میشود تا تحت نظر ریتشل به مطالعه واژه شناسی بپردازد.او در دانشگاه لایپزیک به فلسفهٔ یونانی آشنا گردید. در پایان اکتبر یا شروع نوامبر یک نسخه از اثر آرتور شوپنهاور با عنوان جهان به مثابه اراده و باز نمود را از یک کتاب فروشی کتابهای دست دوم، بدون نیت قبلی خریداری میکند؛ او که تا آن زمان از وجود این کتاب بی خبر بود، به زودی به دوستانش اعلام میکند که او یک ‹‹شوپنهاوری›› شدهاست. در ۲۳ سالگی به خدمت نظام برای جنگ فرانسه و پروس فرا خواندهشد، در سرباز خانه به عنوان یک سوار کار ماهر شناخته میشود: ‹‹ در اینجا بود که نخستین بار فهمیدم که ارادهٔ زندگی برتر و نیرومند تر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است!›› در ماه مارس ۱۸۶۸ بدلیل مجروحیت، تربیت نظامیش پایان یافت و درنتیجه به عنوان پرستار در پشت جبهه گماشته شد. نیچه از بیست و چهار سالگی (یعنی درسال ۱۸۶۹تا۱۸۷۹ بمدت ده سال) به استادی کرسی واژه شناسی Philology کلاسیک در دانشگاه بازل و به عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب میشود. در ۲۳ مارس مدرک دکتری را بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت میکند.او در این دوران آشنایی نزدیکی با «یاکوب بورک هارت» نویسنده کتاب «تمدن رنسانس در ایتالیا» داشت. او هوادار فلسفهٔ آرتور شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی بود و با واگنر آهنگساز آلمانی دوستی نزدیک داشت. وی بعدها گوشهٔ انزوا گرفت و از همه دوستانش رویگردان شد. او در طول دوران تدریس در دانشگاه بازل با واگنر آشنایی داشت. قسمت دوم کتاب تولد تراژدی تا حدی با دنیای موسیقی «واگنر» نیز سروکار دارد. نیچه این آهنگساز را با لقب «مینوتار پیر» میخواند. برتراند راسل در «تاریخ فلسفه غرب» در مورد نیچه میگوید: «ابرمرد نیچه شباهت بسیاری به زیگفرید (پهلوان افسانهای آلمان) دارد فقط با این تفاوت که او زبان یونانی هم میداند.» با رسیدن به اواخر دهه۱۸۷۰ نیچه به تنویر افکار فرانسه مشتاق شد و این در حالی بود که بسیاری از تفکرات و عقاید او در آلمان جای خود را در میان فیلسوفان و نویسندگان پیدا کرده بود. در سال ۱۸۶۹ نیچه شهروندی «پروسی» خود را ملغی کرد و تا پایان عمرش بی سرزمین ماند. او در حالی که در آلمان، سوئیس و ایتالیا سرگردان بود و در پانسیون زندگی میکرد بخش عمدهای از آثار معروف خود را آفرید. نیچه به مسیحیت خالص و پاک که به زعم او «در تمام دوران» امکان ظهور دارد احترام فراوان میگذارد و با عقاید مذهبی واگنر تضاد شدیدی پیدا کرد. «لو آندره آس سالومه» دختر باهوش و خوش طینت یک افسر ارتش روسیه بود که به دردناک ترین عشق نیچه بدل شد. او میگوید: «من در مقابل چنین روحی قالب تهی خواهم کرد» و «از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم.» جنون و مرگ اینها نخستین جملاتی بود که نیچه در نخستین ملاقاتش با سالومه بر زبان آورد. فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با دنیای فلسفه و بحث و جدال و ناکامی عشقی اش، ده سال پایان عمرش را در جنون محض به سرد برد و چه غم انگیز است در زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبه رو شده بودند او آنقدر از سلامت ذهنی بهره نداشت تا آن را به چشم خود ببیند. سرانجام در سال ۱۸۸۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن کرسی استادی شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار و پس از تحمل یکدورهٔ طولانی بیماری براثر سکته مغزی چشم از جهان فرو بست. [ دو شنبه 1 اسفند 1390
] [ 12:46 ] [ احسان اشرفی ] آشنایی با برخی از خواص نمک دریایی
بسیاری از افراد با شنیدن برخی مزایایی نمک دریایی نسبت به نمک معمولی تمایل پیدا کردهاند از این نمک بیش از پیش در تهیه غذاهایشان استفاده کنند با این امید که به ارتقای سلامتیاشان کمک کنند.
برخی مزایای نمک دریایی نسبت به نمک معمولی عبارتند از: • نمک معمولی از درون معادن یا دریاها استخراج میشود و سپس با انجام فرآیندهای صنعتی، ناخالصیهای آن گرفته میشود در حالی که، نمک دریایی از تبخیر آب دریا حاصل میشود. • نمک دریایی نسبت به نمک معمولی دارای مواد معدنی بیشتری بوده از این رو سالمتر از نمک معمولی است. • تنوع استفاده از نمک معمولی بیشتر از نمک دریایی است. • نمک دریایی در خود دارای مواد معدنی طبیعی است در حالی که به نمک معمولی ید و دیگر مواد افزودنی شیمیایی مانند یلیکوآلومینات سدیم، فسفات کلسیم، کربنات منیزیم اضافه میشود. • نمک دریایی، به خاطر خواص مفید بیشتر آن نسبت به نمک معمولی، برخلاف قیمت بالایی که دارد تعداد خریداران آن هر روز بیشتر میشود. • نمک دریایی نسبت به نمک معمولی، طعم بهتری دارد. • بسیاری، نمک دریایی را نمک زنده و نمک معمولی را نمک مرده تلقی میکنند. لازم به ذکر است از نمک دریایی نیز باید به اندازه نمک معمولی، یعنی به مقدار 4 - 3 گرم در روز استفاده کنید، زیرا زیادهروی در مصرف این نمک نیز بیماریهای قلبی و سکته را به همراه خواهد داشت و طول عمر فرد را پایین خواهد آورد. جالب است بدانید مطالعات نشان دادهاست که استفاده از رژیمهای غذایی که نمک فراوانی در آنها وجود دارد احتمال پوکی استخوان را به مراتب افزایش میدهد. بنابراین استفاده از نمک دریایی در حجم نامتعارف به افرادی که دارای فشارخون بالا هستند و نیز زنان باردار توصیه نمیشود. [ دو شنبه 1 اسفند 1390
] [ 12:45 ] [ احسان اشرفی ] آشنایی با خواص درمانی تربچه
تربچه از جمله سبزیهایی است که هم ریشه و هم برگ آن دارای خواص فراوانی است.
تربچه گیاهی است یک ساله که ارتفاع ساقه آن تا یک متر میرسد . برگ های آن پهن ، ناصاف ، کرکدار و با بریدگیهای نامنظم است. گلهای آن به رنگ سفید، زرد روشن، آبی روشن و بنفش است که در انتهای شاخه ظاهر میشود. برخی از خواص این گیاه عبارتند از: • برگ و ریشه تربچه دارای مقدار فراوانی ویتامین C است. • مقدار ویتامین C موجود در برگهای این سبزی، نسبت به ریشه آن پنج برابر بیشتر است. • ریشه کروی و قرمز این سبزی همچنین دارای مقادیر فراوانی پتاسیم، اسید فولیک و مس است. • تربچه خاصیت ضد سرطان دارد و مدت مدیدی است که از این سبزی برای درمان اختلالات کبدی استفاده میشود. • از تربچه برای دفع سنگهای کلیوی استفاده میشود و برای درمان نقرس و روماتیسم مفید است. • اگر برگ آن همراه با غذا خورده شود کمک خوبی برای هضم غذا است. آب برگ تربچه برای تقویت چشم مفید است. • خوردن تخم تربچه، ترشح شیرمادر را زیاد میکند. • تخم تربچه اشتهاآور است. [ دو شنبه 1 اسفند 1390
] [ 12:45 ] [ احسان اشرفی ] |